مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:20110 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

از كودكي احساس كم رويي و خجالت و پس از آن احساس حقارت و پستي در من به وجود آمد. احساس حقارت هم اكنون نيز در من وجود دارد. علاوه برا آن ، احساس اين كه كسي مرا دوست ندارد، موجب شده كه به كلي از همه چيز مأيوس و نااميد شوم و از روزگار خسته و افسرده گردم و ... لطفاً كمكم كنيد و راهنمايي فرماييد كه چه كنم؟

از اين كه به ما اعتماد نموديد و مشكلات خويش را با ما در ميان گذاشتيد، تشكر مي كنيم.

همان طور كه نوشته ايد، خجالت و كم رويي عامل پيدايش احساس حقارت و خود كم بيني است. دكتر احمد احمدي مي گويد: خجالت نشانه اي از احساس حقارت است. نوجوان خجالتي وقتي با مردم روبه رو مي شود، بيش از حد متوجه خويشتن است و چون فاقد اطمينان شخصي است و از ابراز وجود مي ترسد، در بين جمع ساكت مي ماند و كناره گيري مي كند.[1]

آثار و علايم

احساس حقارت و خود كم بيني به علت متفاوت بودن نوع تربيت هاي خانوادگي و فرهنگ هاي اجتماعي ، داراي آثار و عواقب گوناگوني است. احساس حقارت در برخي افراد عامل پيدايش هر گونه فساد انگيزي و شرارت و رفتارهاي ناهنجار اجتماعي مي گردد.

برخي افراد به خاطر احساس خود كم بيني، اعتماد به نفس را از دست مي دهند و خود را براي انجام فعاليت هاي مهم علمي و اجتماعي ناتوان مي بيند، بلكه از انجام هر گونه فعاليتي در انظار مردم احساس ترس و وحشت مي كنند، چون مي پندارند ممكن است مردم آنان را مسخره كنند. آنان حتي از پوشيدن لباس و كفس نويااستفاده كردن از كيف يا وسايل نو، خجالت مي كشند . از اين رو به گوشه گيري و تنهايي رو مي آورند، يا ممكن است ميان جمعيت حضوريابند اما با آنان جوش نخورند و نگويند و نخندند و از اظهار نظر و ابراز وجود خودداري كنند، به تصور اين كه ممكن است هنگام حرف زدن اشتباه كنند و همه به او بخندند. لذا سكوت را ترجيح مي دهند.

برخي از آنان، دوست دارند در امور اجتماعي فعال باشند و دلشان ميخواهد همانند بعضي مجلس گرداني كنند. امّا مي ترسند و برخي ها آن چنان احساس حقارت در آنان شدّت و غلظت پيدا مي كند كه حوصلة هر كار و فعاليتي را ممكن است از دست بدهند.

ويژگي هاي افرادي كه احساس حقارت مي كنند:

1ـ نسبت به انتقاد و ايراد ديگران حساس هستند.

2ـ خود را هدف و آماج همة انتقادها و ايرادها مي دانند.

3ـ در موارد رقابت آميز، واكنش هاي نامطلوبي از خود نشان مي دهند.

4ـ از مردم كناره گيري مي كنند.

5ـ گاهي مردم را مورد تحقير قرار مي دهند.

منشأ پيدايش كم رويي و احساس حقارت

هراس يا ترس خود ساخته منشأ پيدايش كم رويي و به دنبال آن احساس حقارت و خود كم بيني و در نتيجه بحران هويت و عدم اعتماد به نفس است.

دكتر احمدي مي گويد: احساس حقارت، از ارزيابي نادرست خويش سرچشمه مي گيرد و بر عدم كار آيي خيال يا واقعي مبتني است. اين احساس وقتي براي نوجوان پيش مي آيد كه خود را پايين تر از نورم(حد و ميزان) مطلوب ببيند و تصور كند به آن چه كه خود را شايستة آن مي داند، نرسيده است.1[2] ممكن است فرهنگ خانوادگي، گروه هم سن و سال ها ، يا صنفي كه در آن اشتغال دارد و يا جامعهاي كه در آن زندگي مي كند موجب گردند چنين احساس و روحيه اي در فردي رشد كند و به تدريج افزايش يابد.

شما تنها نيستيد

خواهر گرامي ! اين تها شما نيستيد كه از اين وضع روحي و رواني رنج مي بريد، بلكه بسياري از نو جوانان و جوانان به اين درد دروني مبتلا هستند. تغيير و تحولات سريع دوران بلوغ، دگرگوني هاي فراوان در وضع جسماني و روحي و انديشه ها وتخيّلات نوجوانان به وجود مي آورد.

احساس شخصت و بزرگي و خروج از دوران طفوليت، يكي از تحولات دروني آنان است كه زمينه ساز رشد فطرت استقلال طلبي در آنان مي باشد. اين دگرگوني ها اگر با مراقبت و مواظبت جدي تربيتي همراه نباشد و هدايت نشود، جهان دروني نوجوانان را كه با ظرافت و صداقت و بي آلايشي تزيين شده، دچار اختلال مي كند و از حالت تعادل خارج مي سازد.



راه چاره چيست؟

خوشبختانه ترس خود ساخته كه ريشة اكثر ناراحتي هاي شما است، از مشكلاتي است درمان پذير است.

جوانان اگر بخواهند و ارادة خويش را مصمم سازند، مي توانند با تحليل حالات روحي خود، بر آن مسلط گردند و خويشتن را از شرّش رهايي بخشند و ترس و اضطراب را پايگاه و نردباني براي صعود به قلّة آسايش و آرامش روحي استوار مبدّل سازند.

حضرت اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: چه بسيارند افرادي كه ترس ، آنان را به سر منزل آرامش روحي و امنيت رواني رهنمون مي سازد.[3]

خواهر عباسي ! بر خلاف آن چه مي پنداري، در شما توانايي هاي ناشكفته زيادي وجود دارد. اشكال كار اين جا است كه به قدرت دروني و توانايي خدادادي خويش توجه نكردي و آن را نشناختي. وقتي شما مي توانيد به اين زيبايي وبا قلمي روان و رسا همة حرف هاي درونت را بازگو كني، چگونه مي فرمايي كاري را نمي توانم انجام دهم و بلد نيستم و كلمة نمي توانم در هر كاري بر سر زبانم است؟!

مگر در نامه ات ننوشته اي كه امسال با همة مخالفت هاي برادرانم و داد و بيداد آنان، و پافشاري كه نمي توانم و از اين حرف هاي مأيوس كننده و باز دارنده توانستم در طرح جامع شركت كنم و سوم راهنمايي را با موفقيت بگيرم؟

از اين همه توان روحي و قدرت عزم و استعداد قوي خدادادي خويش چرا غفلت داري؟ به عنوان يك فرد آگاه به مسايل اجتماعي و روان شناختي به شما نويد مي دهم كه توانايي ها و استعداد هاي دروني و قدرت روحي شما از بسياري كه با ما مكاتبه نموده اند، و مشكلاتي همانند شما داشته اند، بيشتر و افزون تر است. با اطمينان مي گويم شما زودتر و آسان تر از آن افراد مي تواني خود را از اين همه رنج و حمتي كه براي خويش درست كرده اي يا درست كرده اند، بيرون بيايي.

آيا مي پنداري هر كسي نقص عضوي دارد، انسانيت و امتياز و كمالاتش از ديگران كمتر است؟! اين پندار نادرست را گروهي در زمان پيامبر (ص) راجع به بلال ، مؤذن حضرت داشتند، چون به خوبي نمي توانست همة كلمات و حروف را ادا كند. از اين رو پيشنهاد نمودند حضرت سخنگوي خود را عوض كند. اما پيامبر (ص) پندار نادرست آنان را مردود ساخت و پيشنهاد آنان را نپذيرفت.

حضرت موسي عليه السلام كه از پيامبران اوالوالعزم مي باشد، به گواهي آيه شريفة ربّ اشرح لي صدري و يسّرلي آمري و احلل عقدهْْ من لساني[4] گره و مشكلي در زبان داشت امّا خداوند به اين نقص ظاهري اعتنا نكرد و او را به مقام نبوت و رسالت رساند، زيرا كرامت انسان، به انسانيت او به ايمان و اخلاص و كمالات روحي و اعمال صالح او بستگي دارد.

داستان يونس بن عمّار

يونس بن عمّار از صحابه امام صادق(ع) بود. زماني دچار بيماري برص شد و لكه هاي سفيدي در صورتش آشكار گرديد. اين عارضه از دو جهت باعث ملال و آزردگي خاطرش گرديد: يكي به سبب بيماري و لكه و نقصي كه در صورتش پيدا شده و ضربه اي به زيبايي او زده بود.

دوم به خاطر حرف هاي مسخره آميز و نيش هاي زبان مردم، كه گاهي با زبان و زماني با طرز نگاه يا پوز خندشان موجبات اذيت و آزار او را فراهم مي كردند. بعضي به تمسخر مي گفتند: اگر دين خدا نيازي به او داشت و وجودش در جامعه منشأ خير و اثري مفيد بود، خدا او را به چنين بلايي دچار نمي كرد.

يونس به ناچار به محضر امام صادق(ع) شرفياب شد و حرف هاي ملال آور مردم و برخوردهاي آنان را بيان كرد. حضرت فرمود: انگشت هاي مؤمن آل فرعون دو عيب داشت: يكي اين كه به هم چسبيده بود، دوم بي حس و حركت بود، اما او عمداً موقع سخنراني و سخن گفتن ـ كه خداوند قصة او را در قرآن بيان فرمود و از مقام معنوي او تعريف و تمجيد كرد ـ دست معيوب خود را به سوي مردم دراز مي كرد و مي فرمود: از انبيا و فرستادگان خدا اطاعت كنيد. او در اين كار احساس خجالت و شرمندگي نمي كرد!

امام صادق(ع) با اين پاسخ از يك طرف جواب حرف هاي بي اساس مردم را داد و خاطرنشان كردن كه ممكن است فرد پاكدل و شريفي كه خدمتگزار مردم و دين خدا است، به عارضه اي مادر زادي يا بعد از تولد مبتلا شود. از طرف ديگر با نقل قصة مؤمن آل فرعون، روحية يونس را تقويت كرد و به او فهماند به سبب عارضة لكه هاي صورت، آرامش روحي و اطمينان خويش را از دست مده و احساس حقارت يا خود كم بيني نكن و اعتماد به نفس خويش را از دست مده.

جهت آگاهي از برخي مشكلات ديگران در اين زمينه و نشان دادن راه كاري براي درمان اين مشكل، پاسخ نامه يك فرهنگي كه داراي ليسانس علوم تربيتي است و پانزده سال سابقة معلمي دارد، براي شما ارسال مي گردد. با مطالعة دقيق آن مخصوصاً خاطرات ديل كارنگي و موريس شواليه. نتيجه و تأثيري را كه در شما داشت ، براي ما بنويسيد و در نامة خود تأكيد كنيد كسي كه نامة قبلي شما را پاسخ گفته، به نامة بعدي هم پاسخ دهد.







1[1] روان شناسي نوجوانان و جوانان، ص 214.

1[2] همان، ص 213.

2[3] غررالحكم، ص 552.

2[4] طه (20) آيه 25.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.